روستای باغ مهدی سانیج معرفی روستا
| ||
|
نان دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن، مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور، فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم، اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور، اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
زن دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر. می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی! برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی … در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو … او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی! او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی … او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد … او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی … او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر …؟ و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد … و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت، زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛ سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند … و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد …! و این رنج است
انسانها ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و … دسته اول دسته دوم دسته سوم دسته چهارم
بد گویی هر کس بد ما به خلق گوید ما صورت او نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم!
خواستن وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است
راه نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد …
گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق نظرات شما عزیزان: باغیانی
![]() ساعت18:33---27 بهمن 1391
با تشکر از مطلب زیبایتان لطفا سخنان بیشتری از دکتر شریعتی را بگذارید اینبخش از وبلاگ شما واقعا زیبا بود
![]() ![]() |
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |